ورود کاربر

جملات تربیتی

انسان طلسم اعظم است ولكن عدم تربيت او را از آنچه با اوست محروم نموده

من یا دیگران ، کدام مهمتر است؟

امروز از صبح كه بيدار شدم كلي كار رو سرم ريخته بود، باز هم نظافت خانه، خريد، تدارك غذا و ... براي شب مهمان هم داشتيم. با خودم گفتم اين هم برنامة امروزم. ديروز كه تمام وقت ملافه دوخته بودم. پريروز كه دخترم را از اين كلاس به آن كلاس برده بودم. با اين همه كار، احساس مي‌كنم خيلي خسته شده‌ام. اما هر روز كارهاي تكراري و تكراري خسته كننده.
وقتي مشغول نظافت خانه شدم مرتب به خودم غر مي‌زدم كه پس كِي كار من تمام مي‌شود. خلاصه شب شد و با نهايت خستگي آماده ورود ميهمانان شدم. رزيتا كه در اصفهان زندگي مي‌كرد براي شركت در يك كنفرانس به تهران آمده بود و امشب ميهمان ما بود. بعد از احوال‌پرسي‌هاي معمول، سؤال كردم براي چه كنفرانسي به تهران آمده. توضيح داد كه موضوع كنفرانس كمك به بچه‌هايي است كه ناتواني جسمي دارند. خيلي تعجب كردم. سؤال كردم چه ربطي به او دارد؟ توضيح داد كه طي يك جريان تصادفي به اين موضوع علاقمند شده است و چون دوست داشته علاوه بر اينكه به فكر خود، همسر و سه فرزندش باشد، به ديگران نيز كمك كند الان در اصفهان فعاليتهايي در اين زمينه دارد و سه روز در هفته صبحها كه دو فرزندش به مدرسه مي‌روند، فرزند سومش را پيش مادرش مي‌گذارد و به مركز توانبخشي مراجعه و در اين زمينه با آنها همكاري مي‌كند.
راستش يك لحظه از خودم خجالت كشيدم. با وجود يك بچه و زندگي نسبتاً مرفه و توانايي علمي نسبتاً بالايي كه دارم هميشه اسير كارهاي خانه و خانواده خودم هستم؛ پس اين همه درس و تلاش به چه دردي خورد؟ كارم كه فقط شده رسيدگي به امور خانه. از طرف ديگر فكر كردم كه رزيتا چقدر بيكاره كه وقتش را صرف اينجور كارها مي‌كند. لااقل مي‌توانست در جايي مشغول به كار شود و دستش بقول معروف تو جيب خودش باشه. ديگه طاقت نياوردم و افكارم را به زبان آوردم. او در جواب گفت: «خوب، من هم تا چند وقت پيش مثل تو فكر مي‌كردم تا با اين فكر آشنا شدم كه سازندگي فرد در گرو سازندگي اجتماع است اگر هر يك از ما در فكر پيشرفت جامعه هم باشيم آن وقت جامعه‌اي خواهيم داشت كه فرزندانمان با آسودگي در آن رشد مي‌كنند. از طرفي اين كار باعث مي‌شود تا احساس مفيد بودن داشته باشم. اين مسئله حتي در روابط خانوادگي ما هم تأثيرات خوبي داشته. چون هفته‌اي يك شب من و همسرم به همراه فرزندانمان، نگار و نويد در مورد چگونگي كارهايمان در ارتباط با خدمت به جامعه گفتگو مي‌كنيم همين امر باعث شده كه آنان در مورد وظايف شخصيشان هم مسئولتر بشوند.
گاهي نيز راه‌حل‌هايي را مطرح مي‌كنند كه باعث تعجب من و همسرم مي‌شود. حتي من و همسرم نيز به هم نزدكتر شده‌ايم. ديگه افكار منفي به ذهنم خطور نمي‌كند چون اصلا وقتش را ندارم. اگر وقت خالي داشته باشيم همه ترجيح مي دهيم تا در كنار هم باشيم و چون صحبتهاي خانوادگي ما ديگه فقط حول مسائل خودمان نيست، همه با شادي در كنار هم مي‌نشينيم و كسي نگران اين نيست كه الان نوك تيز پيكان سرزنش‌ها و خواسته‌ها به سمت او نشانه رفته است. البته اين موضوع باعث نشده كه نسبت به مسائل خانواده بي‌تفاوت باشيم اما چون ديگر صحبتها فقط به درخواستها و كمبودها خلاصه نمي‌شود و افكار خانواده از محدودة خانه فراتر رفته است نسبت به صحبتها، حساسيت وجود ندارد بنابراين با آرامش به حرفهاي همديگر گوش مي‌دهيم. از طرفي آشنا شدن با زندگي ديگران باعث شده كه همه قدر داشته‌هايمان را بدانيم و از زندگي و آنچه داريم لذت ببريم.»
رزيتا راست مي‌گفت كارهاي خانه را به نسبت قبل خيلي ساده مي‌گرفتم وقت آزاد براي مطالعه و شركت در اين اقدامات نيز براي خودش ايجاد كرده بود.
وقتي فرزندان رزيتا را با دختر خودم مقايسه مي‌كنم مي‌بينم آنها نيز مثل مادرشان حس نوع‌دوستي و كمك به ديگران را دارند و در برخورد با ديگران و مسائل زندگي، راحت‌تر كنار مي‌آيند و مهمتر از همه اصولا كم توقع و مسئوليت‌پذير هستند.
آخر شب كه مشغول ظرف شستن بودم با خودم تصميم گرفتم هدف زندگي‌ام را كمي بزرگتر از خانواده‌ام قرار دهم و خود را عضوي از اجتماع بدانم. از كار كوچك بايد شروع مي‌كردم.
عضويت در كانون مادران كه در نزديكي ما بود و اعلام اينكه مي‌توانم به بچه‌هاي دوره راهنمائي، رياضي درس بدهم، فكر خوبي بود. تصميم گرفتم از فردا بطور جدي اين كار را شروع كنم.
تصميم گرفتم حتما با دخترم زرين هم در اين مورد صحبت كنم تا او هم در زمينة خدمت به ديگران برنامه‌اي داشته باشد. يادم افتاد هفته پيش، از اينكه نتوانسته بود سر امتحان به دوستش تقلب برساند خيلي ناراحت بود چون از جهتي اين كار را خلاف صداقت مي‌دانست و از طرفي هم دلش مي‌خواست به دوستش كمك كند تا او ناراحت نشود. حالا بهترين موقع بود تا با هم در اين زمينه مشورت كنيم مثلا مي‌توانست زنگ تفريح با دوستش براي آن درس تمرين كند يا .... و اين شروع خوبي بود تا به فكر پيشرفت ديگران هم باشد.
مسلماً وقتي جامعه به رشد و تعالي برسد من و خانواده‌ام كه عضوي از آن جامعه هستيم نيز بهره‌ها خواهيم برد. به هر حال رشد جامعه، رشد ما را نيز در بر خواهد داشت. به قول معروف: چون صد آمد، نود نيز پيش ماست.

والدین.......؟ بچه های موفق

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.
  • تگ های مجاز : <a> <em> <strong> <cite> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • خطوط و پاراگرافها به صورت اتوماتیک جدا سازی می شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی

سیستم امنیتی
این سیستم امنیتی برای دفع کامنت های اسپم است.
Image CAPTCHA
حروفی را که در تصویر می بینید را تایپ کنید.