ورود کاربر
جملات تربیتی
من امتياز مادي براي شما آرزو ننمايم ،امتياز مادي ،امتياز علمي،تجاري و صنعتي نخواهم .براي شما امتياز روحاني خواهم .يعني شما بايد از نظر اخلاقي برجسته و ممتاز باشيد
کودکان امیدهای آینده
روي صندلي پارك نشسته، مشغول مطالعه بودم كه به اين جمله رسيدم «در دارايي يک جامعه كودكان گرانبهاترين گنجينهاند زيرا اطفال اميد و ضامن آيندهاند. كودكان حامل بذرهايي هستند كه خصوصيّات جامعهي فردا را در بردارد.» عميقا به فكر فرورفتم، سعي كردم با توجّه به خصوصيّات كلّي كودكان اين زمان، خصوصيّات جامعهي فردا را پيشبيني كنم كه ناگهان خنده و شادي كودكي دو، سه ساله كه به اين طرف و آن طرف ميدويد توجّه مرا به خود جلب كرد. پدر تقريبا چهل سالهاش كه به نظر ميآمد حسابي از كار روزانه خسته شده سعي ميكرد فشار خستگي، او را از همبازي و همزباني با فرزند خردسالش دور نكند. در اين اثنا خانمي كنارم روي صندلي نشست و با ديدن فضاي پرسروصداي بچّههاي پارك آهي جگرسوز كشيد. به او توجّه كردم و گفتم: «شادي و سرور بچّهها انسان را به شوق ميآورد و خستگي را از تن بدر ميبرد.» او با نگاهي ناراحت و افسرده گفت: «اما براي اين شادي و خوشي بايد هزينه گزافي پرداخت. هيچ وقت هم تمامي ندارد و راضيشان هم نميكند.»
ديگر نزديك بود اشك از چشمش سرازير شود. گفتم: «ببخشيد متوجّه منظورتان نشدم. همبازي و همزباني با بچّهها كه خرجي ندارد، فقط احتياج به كمي آرامش و توجّه به دنياي آنها دارد. تازه انسان می تواند حتی برای زمانی کوتاه از مسائل و مشكلات كه بيشتر آن هم مادّي است، فارغ و آزاد شود. به نظر من هيچ چيزي به قشنگي دنياي بچّهها ...». در اين موقع صحبتم را قطع كرد و گفت: «معلومه كه اصلا با بچّهها سر و كاري نداري؟ گفتم: « اتفاقاً سالهاست كه با بچّهها و مربّيان پيش دبستاني و مهد كودكي سر و كاردارم.» با تعجّب نگاهم كرد و گفت: «چطور با بچّهها كار ميكني و متوجّه توقعات روزافزون و سيرنشدني آنها نشدي. من دوتا بچّه دارم. قبل از تولّد فرزند اوّلم كه الان ده ساله است با همسرم قرار گذاشتيم كه براي فرزند و يا فرزندانمان والدين خوبي باشيم و به نيازهايشان توجّه كنيم و نگذاريم كه آنها كمبودهاي دوران كودكي و نوجواني ما را تجربه كنند. از همان ابتدا بهترين اتاق خواب خانه را به او اختصاص داديم و حتي قبل از تولدش همهجور وسيله ی بازي و سایر امكاناتي را كه فكر ميكرديم به آنها نياز دارد، برايش آماده كرديم.
هميشه هم سعي كرديم كه بچّهها به روز زندگي كنند و از امكانات جديد استفاده كنند. هروقت كه بيرون ميرفتيم چند نوع خوراكي برايشان مي خريديم كه مبادا حسرت چيزي را بخورند. آخرش هم به قول خودشان كاري نكرديم، اينها همه وظيفه بوده است. خودمان كه بچّه بوديم ماهها و حتي سالها بايد انتظار ميكشيديم تا يك عروسك و يا ماشين معمولي برايمان بخرند يا يك هفته صبر ميكرديم تا روز جمعه يك بستني ليواني و يا كيم بخوريم. شوهرم براي اينكه در زندگي كم و كسري نداشته باشيم، دو جا كار ميكند. وقتي به خانه میرسد از خستگي روي پايش بند نيست. من هم شدم خدمتكار و سرويس بچّهها، از كلاس زبان گرفته تا كلاس شنا و كنگ فو و اسكيت و نقاشي، تازه در مدرسه غير انتفاعي هم ثبت نامشان كرديم تا از امكانات پيشرفته آموزشي استفاده كنند و چيزي از بچّههاي فاميل و دوست و آشنا كم نداشته باشند. خودمان را کاملاً از ياد برديم هميشه آرزو داشتم بتوانم خیلی خوب انگليسي صحبت كنم، اما كو وقت؟ حتي در اين ماه نه توانستم به مادر مريضم كه در خانه پرستار دارد سر بزنم و نه به مادر شوهرم كه در آسايشگاه سالمندان زندگي ميكند .!
با شنيدن اين درددلهاي مادرانه كه شكلهاي متنوّعش را روزانه از اين طرف و آن طرف ميشنويم، مطلبي را كه در خصوص كودكان می خواندم و در آن از آنها به عنوان گرانبهاترين گنجينه و حامل بذرهايي كه خصوصيّت جامعهي فرداي ما را دربردارند یاد کرده بود، مجدّداً در ذهنم تداعي شد كه اگر اين خصائص عنوان شده از سوي اين مادر عموميّت داشته باشد، به سر جامعهي فردا چه خواهد آمد؟
در همين فكرها بودم كه با ديدن باغبان پارك و گل و گياه آنجا اين مصداق برايم زنده شد كه كودكان همانند نهالي هستند كه تحت پرورش درست و به موقع باغبان ميتوانند ثمراتي نيكو ببار آورند اما اگر اين باغبان عليرغم تلاش و زحمت شبانهروزياش به انواع نيازهاي امروز و درختان فردا آشنايي نداشته باشد يا سهواً قسمتي از آن را ناديده بگيرد يا در زمان مناسب آن نياز را برآورده نكند (چه قبل از شكلگيري و چه بعد از گذشت زمان مناسب براي رفع آن نياز) نبايد انتظار ثمراتي نيكو داشته باشد.
اگر هر يك از ما پدر و مادرها كه حكم باغبان را براي فرزند يا فرزندانمان داريم نسبت به تمامي نيازها و جوانب تربيتي اين ثمرات زندگي بياطّلاع يا كمتوجّه باشيم خود و چنين جامعه از نتيجه چنين غفلتي در امان نميمانيم مگر آن كه نسبت به تمامي جوانب تربيتي اوّل شناخت کافی داشته باشیم و سپس توجّه و اقدام بجا و مناسب را در پيش بگيريم.
اين جنبهها را مي توان به سه بخش تقسيم كرد: تربيت جسماني، تربيت انساني و تربيت روحاني.
تربيت جسماني مربوط به ترقي جسم است مانند خوردن غذاهاي سالم، پرورش بدن از طريق انواع فعّاليّتهاي ورزشي، مراجعه به پزشك حاذق و ... كه براي حيات و بقاي جسم انسان مفيد و ضروري است كه امروزه كم و بيش مورد توجه اغلب والدين است حتي گاهي در اين زمينه زيادهروي نيز ميكنند.
اما تربيت انساني مربوط به ترقي و پيشرفت فرد در زمينههاي علوم و فنون و انواع هنرهاست و آن را با نام تمدّن و مدنيّت ميشناسيم كه البته به واسطهي آن انسان از عالم حيوان ممتاز ميگردد. در اين زمينه نيز والدين به انواع وسائل و تدابير ميكوشند. صرف وقت و انرژي ميكنند، فرزند خود را به انواع كلاسها برده، برنامههاي متنوّعي را در اين راستا براي او برنامهريزي ميكنند و از هيچ چيز در اين زمينه دريغ نميورزند. پس مشكل كجاست؟ چرا باوجود اينكه ما پدر و مادرها گاهي تمام وقت و هزينهي خود را صرف تربيت جسماني و انساني فرزند خود ميكنيم هنوز نه ما به عنوان والدين راضي هستيم و نه فرزندانمان؟ هرچند تربيت ما در اين دو بعد ياد شده كامل باشد اما انسان كاملي را پرورش نميدهيم. چرا كه جسم و ذهن انسان همواره در معرض تغيير و دگرگوني است و ميتواند دستخوش عوارض و امراض مختلف قرار گيرد و چنين انساني که حیات خود را منحصر به همین دو بعد کرده باشد همانند شئي معلّق است كه همواره در معرض سقوط و زوال قرار دارد، بنابراين، اين انسان نيازمند يك نقطهي اتكاست كه در معرض تغيير و تبديل نباشد و آن نيست مگر تربيت روحاني.
اين نوع تربيت اگرچه در آخر ذكر ميشود اما از حيث اهميّت در مرتبهي اوّل قرار دارد تربيت روحاني شامل ارتباط انسان با خالق يا مبدء متعالي خود و اكتساب كمالات است. اين تربيت، روح و روان انسان را جلا ميدهد و سبب ميشود روح بسيار فراتر از جسم به پرواز درآيد. اگر اين نوع تربيت را ضميمهي اقسام ديگر تربيت كنيم و نسبت به آن بيتوجه نباشيم می توانیم امیدوار باشیم كه فرزند ما شخصي وسيع النظر باشد و متحمّل هر حالت، مشكلات و مصائب را حقير و كوچك بيند، قدردان امكاناتي باشد كه ديگران در اختيارش قرار دادهاند، قانع باشد و از حرص و طمع عاري، شادي حقيقي سراسر وجودش را فراگيرد و مبتلا به افسردگيهاي روحي و رواني نشود و به عبارت ديگر سلامتي روحاني او حفظ گردد. رسيدن به آن مستلزم توجّه والدين به پرورش فضائل و حسنات اوّلاً در درون خود و سپس تشويق و حمايت فرزندان به بهرهمندي از اين فضائل است. در اين صورت است كه فرزندانمان در دستيابي به كمال، بيمه ميشوند.
وقتي براي هر انساني احترام و ارزش حقيقي قائل شويم، وقتي تلاش كنيم خود را از انواع تعصّبات پاك و مبرّا سازیم؛ هنگامی كه سيماي گشاده، بيان شفقتآميز و كلامي خوش و دلنشين نه آزاردهنده و دلخراش داشته باشيم؛ وقتي نسبت به همنوعان خود گذشت و فداكاري نماييم صرفنظر از جنس، نژاد، طبقه، رنگ و مذهب آنها؛ وقتي صداقت در كلام و عمل داريم و ساير فضيلتها را زيور افكار و رفتار خود ميسازيم و تمام این مراتب را به فرزندان خود نيز ميآموزيم، در حقيقت به تربيت روحاني آنها پرداختهايم.
البته ظرايف و تأثيرات تربيت روحاني به تأمّل و تفكر زيادي نياز دارد كه اميدواريم بتوانيم به فضل الهي به نكاتي از آن در طي مقالات آينده اشاره كنيم تا كودكان امروز زمينهساز جامعهاي متعادل و متعالي در جهاني سراسر صلح و صفا باشند. حاصل تربيت ما، سرنوشت فرداي گنجينههاي امروز است، در آن اهمال نكنيم. «كودكان اماناتي هستند كه هر جامعهاي آنها را ناديده گيرد نميتواند از كيفر چنين غفلتي در امان باشد.»
منبع : ماهنامه تربیتی والدین؟ بچه های موفق
- 4844 بازدید
ارسال کردن دیدگاه جدید