ورود کاربر

جملات تربیتی

شما كمانهايي هستيد كه فرزندانتان چون تير از آن رها مي گردند

معلم کیست ؟ مربی کدام است؟

 

معلّم کیست، مربّی کدام است؟
آنچه در زیر می آید ترجمه ای است از کلام مدیری از مدیران مدارس در جشن فارغ التّحصیلی:
پزشکان میخواهند فرزندشان پزشک شود؛ مهندسان می خواهند فرزندشان مهندس شود، بازرگانان میخواهند فرد تحت قیمومت آنها مدیر ارشد اجرایی شود؛ امّا معلّم می خواهد فرزند او نیز یکی از آنها شود. کسی نمی خواهد به انتخاب خویش معلّم شود؛ اگرچه غم انگیز است، امّا حقیقت دارد.
در میهمانی شام، مهمانان دور میزی نشسته و مشغول بحث دربارۀ زندگی بودند. مردی، مدیر ارشد اجرایی، تصمیم گرفت مشکل آموزش و پرورش را بیان کند. او چنین استدلال کرد، "کودک از کسی که بهترین گزینۀ زندگی اش معلّم شدن بوده چه نکته ای را می تواند فرا بگیرد؟" بعد، برای تأکید بر نکتۀ مورد نظرش به خانمی از مهمانان گفت، "شما معلّم هستید، بونی. صادق باشید. حاصل کار شما چیست؟"
بونی، که معلّم بود، و به صداقت و صراحت شهرۀ آفاق، جواب داد: "می خواهید بدانید که حاصل کار من چیست؟" اندکی مکث کرد و سپس ادامه داد:
"خُب، کاری میکنم که کودکان به مراتب بیشتر و سخت تر از آنچه تصوّر میکردند در توان آنها است، کار کنند. کاری می کنم کودکان احساسی همچون برندۀ مدال افتخار کنگره داشته باشند. بی آن که از آی‌پد، فیلم کرایه‌ای، یا بازی کامپیوتری استفاده کنم، کاری می‌کنم کودکان چهل دقیقه در کلاس آرام بنشینند؛ کاری که پدر و مادرشان بدون استفاده از وسائل بالا نمی‌توانند حتّی 5 دقیقه آنها را آرام نگه دارند. می خواهید بدانید که حاصل کار من چیست؟" 
دیگربار مکث کرد و به کلّیه حاضرین نگاهی انداخت و ادامه داد: "کاری میکنم که کودکان در شگفت شوند. کاری میکنم که سؤال کنند. کاری میکنم که به معنای واقعی و از صمیم قلب عذرخواهی کنند. کاری میکنم که احترام بگذارند و مسئولیت کارهای خود را به عهده بگیرند. به آنها می آموزم چگونه بنویسند و کاری میکنم که بنویسند، نه آن که به صفحه کلید بچسبند؛ صفحه کلید همه چیز آنها نیست. کاری میکنم که بخوانند، مطالعه کنند و طعم خوش مطالعه را بدانند. 
کاری میکنم که تمامی کارشان را به صورت ریاضیات نشان دهند. آنها از مغز خدادادۀ خود استفاده میکنند نه از ماشین حساب ساختۀ دست انسان.
کاری میکنم که شاگردانم از سایر کشورها هر آنچه را که دربارۀ انگلیسی نیاز دارند یاد بگیرند و در عین حال هویت فرهنگی بی نظیر خود را حفظ کنند.
کاری میکنم که تمامی شاگردانم احساس کنند کلاس من جای امنی است. بالاخره، به آنها میفهمانم که اگر از استعدادها و مواهب خود استفاده کنند، سختکوش باشند، و به فرمان قلب خویش عمل کنند، می توانند در زندگی موفّق شوند"
بونی برای آخرین بار مکث کرد و سپس ادامه داد: "آنگاه، وقتی مردم سعی دارند مرا با آنچه که حاصل کار من است قضاوت نمایند، من که میدانم پول همه چیز نیست، میتوانم سرم را با افتخار بالا بگیرم و به آنها اعتنایی نکنم، چه که بس غافل و نادانند. آیا مایلید بدانید که حاصل کار من چیست؟ در زندگی همۀ شماها تغییر ایجاد میکنم، کودکان را تعلیم میدهم و تربیت میکنم و آنها را آماده میسازم که مدیر ارشد اجرایی شوند، پزشک گردند و مهندس بشوند. ولی، آقای مدیر ارشد اجرایی، حاصل کار شما چیست؟"
دهان مرد باز مانده بود و جز سکوت کردن چاره ای نداشت.
From A School Principal's speech at a graduation:
He said "The Doctor wants his child to become a doctor. The Engineer wants his child to become an engineer. The Businessman wants his ward to become CEO. BUT a teacher also wants his child to become one of them, as well. Nobody wants to become a teacher BY CHOICE" ....Very sad but that's the truth.....!!! 

The dinner guests were sitting around the table discussing life.
One man, a CEO, decided to explain the problem with education. He argued, 
"What's a kid going to learn from someone who decided his best option in life was to become a teacher?"

To stress his point he said to another guest; 
"You're a teacher, Bonnie. Be honest. What do you make?"

Teacher Bonnie, who had a reputation for honesty and frankness replied,
"You want to know what I make? (She paused for a second, then began...)

"Well, I make kids work harder than they ever thought they could.
I make Kids feel like the Congressional Medal of Honor winner.
I make kids sit through 40 minutes of class time when their parents can't 
make them sit for 5 min. without an I- Pod, Game Cube or movie rental.
You want to know what I make? 
(She paused again and looked at each and every person at the table)
I make kids wonder. I make them question. I make them apologize and mean it. I make them have respect and take responsibility for their actions. I teach them how to write and then I make them write. Keyboarding isn't everything. I make them read, read, read. I make them show all their work in math. 
They use their God given brain, not the man-made calculator. I make my students from other countries learn everything they need to know about English while preserving their unique cultural identity. I make my classroom a place where all my students feel safe. Finally, I make them understand that if they use the gifts they were given, work hard, and follow their hearts, they can succeed in life.
( Bonnie paused one last time and then continued.) Then, when people try to judge me by what I make, with me knowing money isn't everything, I can hold my head up high and pay no attention because they are ignorant. You want to know what I make?
I MAKE A DIFFERENCE IN ALL YOUR LIVES, EDUCATING KIDS AND PREPARING THEM TO BECOME CEO's, AND DOCTORS AND ENGINEERS.......... 
What do you make Mr. CEO?

 His jaw dropped; he went silent.

از ایمیل های رسیده به سایت 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.
  • تگ های مجاز : <a> <em> <strong> <cite> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • خطوط و پاراگرافها به صورت اتوماتیک جدا سازی می شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی

سیستم امنیتی
این سیستم امنیتی برای دفع کامنت های اسپم است.
Image CAPTCHA
حروفی را که در تصویر می بینید را تایپ کنید.