ورود کاربر

جملات تربیتی

مسئله ايتام بسيار اهميت دارد .ايتام را بايد نهايت نوازش نمود و پرورش داد و تعليم كرد و تربيت نمود.

چگونه يک جنايتکار آفريده می شود؟ مادرانی که در گهواره جنايتکار می پرورانند،

 

 فرح دوستدار


مردم ايران ٣٦ سال است که شاهد صحنه های فجيع تعقيب، ضرب و شتم، زندان های هولناک، شکنجه های کشنده، اعدام، سنگسار و کشتارهای وحشيگرانه ای هستند که همراه با دروغ و فساد های اخلاقی، سياسی، مالی سازمان يافته نمودار حکومتی گشته که اوّلين وظيفه اش برطبق سنت مملکت داری بايد حفظ جان و مال مردمانش و پاسداری از عدالت و قانون و اخلاق باشد.

وقايع اسف بار ايران هر بينندۀ عاقلی را به تفکر واداشته و در برابر اين سؤال قرار می دهد که چگونه ممکن است انسان تا اين حد سنگدل، بی احساس و بی عاطفه و بدون ذرّه ای انسانيت باشد؟ خصوصا که اين فجايع را بنام دين و ايمان به خدا و پيامبر و ائمه اش انجام دهد؟ مگر نه اينست که دين بايد منشاء و منبع رأفت وعطوفت و اخلاق پسنديده باشد؟ دردناک تر از همه آن وقتی است که رهبران دين که مسؤوليت هدايت اخلاقی اجتماع را به عهده دارند خود عاملان اصلی اين جنايت ها شوند. برخی از دانشمندان زيست شناسی با اشاره به رفتار حيوانات سعی بر اين دارند که خشونت را طبيعی جلوه دهند در حالی که جناياتی که بشر به نوع خود روا می دارد در هيچيک از انواع حيوانات وحشی نيز يافت نمی شود به گفته نعيم اصفهانی شاعر قرن سيزده هجری شمسی "هیـچ درّنده نـوع خود نـدرد - ما چـرا نـوع خويشـتن بدریـم
با هر مقياسی که سنجيده شود رفتار سران حکومت کنونی ايران و مأموران زيردستشان که در ارتکاب جنايات شريک و سهيم اند شديدا بيمارگونه و عاملان آن بشدت دچار کمبودهای روانی و تربيتی اند. با توجه به نتايج مستقيم و آشکار اين وضعيت هولناک يعنی بيزاری عمومی نسبت به باورهای دينی و پشت سر گذاردن اصول اخلاقی بايد جامعه ايرانی و خصوصا دانشمندان و محققين دير يا زود عميقا به آسيب شناسی اجتماعی پردازند. به اين معنی که عوامل زمينه‌ساز و پديد آورنده و يا ثبات ‌بخش روانی و تربيتی و فرهنگی که موجب پرورش افرادی چنين جنايتکارمی شود را مورد بررسی قرار داده و چاره يابی کنند

منتقدين اجتماعی بيش از هرچيز تيغ انتقاد خود را متوجه اصول دين و سنت های ناشی از آن می کنند. هدف اين مقاله اشاره به اوّلين عامل مهم در شکل گرفتن رفتار انسان يعنی سال های اوّل زندگی کودک و رابطه مستقيم آن با موقعيت و مشکلات زنان يا مادران در ايران است

١. نقش مادر در رفتار فرزند و تأثير آن در سنين بزرگسالی 
شکل گيری شخصيت افراد از بدو تولد آغاز می شود. از نظر علمی ثابت شده که تجارب ٢-٣ سال نخست دوران خردسالی تعين کننده زندگی آينده فرد است. تجارب عاطفی که کودک در سه سال نخست زندگی کسب می کند تأثير مستقيم در رفتار بزرگسالی او دارد. در اين سال های اوّليه احساسات و نوع رفتار مادر، به اين معنی که خود او تا چه حدّ از تعادل روانی برخوردار است و تا چه حدّ به نيازهای کودک آگاهی دارد در تعيين سرنوشت آينده کودکش نقش کليدی دارد.

علت بسياری از اختلالات روانی و رفتارهای نامتعادل را روانپزشکان در سال های اوليه زندگی افراد و رابطۀ آنان با والدين خصوصا با مادر جستجو می کنند. کمبود رابطه عميق عاطفی با مادر و بهره نبردن از رسيدگی های دلسوزانه او موجب نا امنی و ترس در کودک شده و او را دچار آسيب های روانی عميقی می سازد که به آسانی جبران پذير نيست. پرخاشگری در محيط خانواده و تنبيه بدنی کودک را در بزرگسالی به انجام رفتار خشونت آميز و ناهنجار راغب ‌تر ميسازد. از اينرو رفتار و نحوه زندگی مادر و پدر خصوصا حالت روانی مادر، تعادل فکری و آگاهی او به اصول تربيتی مهمترين عامل پرورش افرادی سالم، انساندوست و يا جنايتکار و فاسد است. بدون ترديد عوامل مختلف ديگری نيز مانند سنّت های دينی، ارزش های اجتماعی، موقعیّت اقتصادی و سياسی در پيشگيری يا اشاعۀ خشونت و فساد و جنايت نقش مؤثری دارند. ولی عامل کليدی در سلامت روانی افراد جامعه مادر و رفتار او در ٢-٣ سال اول زندگی کودک است. از اينرو در جوامع خاورميانه و خصوصا ايران که خشونت، جنايت، بی عدالتی و ظلم سازمان يافته خصوصا نسبت به زنان بيداد می کند توجه به وضعيت دختران و زنان و سلامت روانی آنها به عنوان مادر حائز اهميت بسيار است.

٢- عواقب ازدواج های زودرس و اجباری
نابرابری و تبعيض عليه زنان يکی از شاخص های ساختاری جوامع اسلاميست. ناهنجاری های زندگی دختران از سنين کودکی آغاز می گردد. فقهای اسلام بر اين عقيده اند که دختر در سن بلوغ آماده ازدواج است و از آنجا کـه سـن بلـوغ دختر را ٩ سال می دانند، حداقل سن ازدواج دختر را نيز ٩ سالگی قرار می دهند. با توجّه به اين که دختر در اين سن چه از نظر بيولوژيکی و چه از جنبۀ روانی و عاطفی سال های کودکی را می گذراند و هنوز دارای فهم و درک مفهوم زندگی زناشوئی نيست، واضح است که ازدواج زودرس ضربۀ روحی شديدی به او وارد می سازد. جالب توجّه است که در مباحث فقهی کوچک ترين توجّهی به سلامت روان و نيازهای دختران و زنان نمی شود.

قبل از انقلاب اسلامی حداقل سن ازدواج در ايران برای دختران ۱۵ سال و برای پسران ۱۸ سال بود و در شرايط خاص و با ارائه گواهی دادگاه، دختران از ۱۳ سالگی و پسران از ۱۵ سالگی می‌توانستند ازدواج کنند. در قوانين جمهوری اسلامی محدودیّت سنی برای ازدواج وجود ندارد و ازدواج در هر سنی ممکن است. ازدواج کودکان هم در سنت و هم در قانون ايران وجود دارد. منتها ازدواج دختر کمتر از ۱۳ ساله و پسر کمتر از ۱۵ سال منوط است به اجازه ولی او (پدر و جدّ پدری) به شرط مصلحت با تشخيص دادگاه صالح. ازدواج قبل از بلوغ ٩ سال قمری در دختران و ۱۵ سال قمری در پسران توسط ولی کودک انجام می‌شود.

در زندگی شهری و در سطوح متوسط و بالای اجتماع تبعيض جنسيتی تعديل يافته و ازدواج های اجباری در سنين پائين ديگرمتداول نيست. با بالارفتن سطح تحصيلات دختران درک آنان از زندگی زناشوئی و تربيت فرزند نيز دچار تحول می گردد. ولی نفس تغيير قوانين گذشته بوسيله جمهوری اسلامی و محدود نکردن سن ازدواج و دادن اختيار تصميم به پدر کودک خود دليل اجرای چنين روش هائی در طبقات سنتی و سطح پائين اجتماع است.

بنا بر تحقيقات علمی و مراجع مسؤول از جمله يونيسف (صندوق کودکان ملل متحد) ازدواج های سنين پائين که با تصميم و انتخاب ولی کودک انجام می شود موجب ضربات روانی شديدی به دختران می گردد. روابطۀ جنسی در اين سنين اکثرا حکم تجاوز جنسی را داشته و به سلامت بدن آنها لطمه های جبران ناپذيری وارد می سازد. حاملگی و زايمان ها در سنين پائين برای دختران مانند کابوسی است و آسيب های جسمی و روانی آن نه تنها بر مادر بلکه بر فرزند او نيز تا آخر حيات باقی می ماند. نگاهی به مشکلات و جدل های خانوادگی در ايران ابعاد بالای اين فاجعه را روشن می سازد.

علاوه برعوارض و آسيب های ناشی از ازدواج های سنين پائين زندگی زنان در جوامع اسلامی با نوعی بردگی و اسارت همراه است. زن از خود اختياری نداشته و بايد مطيع و تابع پدر و سپس شوهرش باشد. سنت های دينی قيد و بند های بسياری را برای زنان قائل می شود و آنها را از بسياری از آزادی ها و مواهب زندگی محروم می سازد. از جنبۀ تعليم و تربيت ازدواج های زودرس که اکثرا با فقر توأم است باعث می گردد که اين زنان جوان دارای سواد و معلومات چندانی نبوده و طبيعتا رشد فکری آنان محدود می ماند.

در خانواده های سنتی اين عقيده رايج است که هر چه زن کم سن و سال تر باشد زندگی با او راحت تر خواهد بود. بطوری که بيشتر مردان تمايل دارند عروسی کم سن و سال داشته باشند تا به روش خود وی را تربيت کرده و زير سيطرۀ خود درآورند. برخی از پدران نيز عقيده دارند که ازدواج در سنين پايين باعث می شود فرزندشان به دنبال کارهای خلاف نروند.

حال با توجه به نکتۀ اوّل يعنی اهميت نقش مادر در ٢-٣ سال اوّلیۀ زندگی کودک و تأثير آن در رفتار بزرگسالی او اين سؤال مطرح می گردد که مادرانی که رشد کودکيشان بخاطر ازدواج سنين پائين مختل گشته، از خود اختياری نداشته و بخاطر روابط جنسی زود و احتمالا اجباری دچار آسيب های روانی شده اند و علاوه بر آن سواد و تحصيلات چندانی نداشته و قادر به حل مشکلات زندگی خود نمی باشند آيا می توانند فرزندان سالمی تحويل جامعه دهند؟ چگونه می شود بهشت زير پای مادرانی باشد که خود در جهنم زندگی می کنند؟ عامل منفی ديگری که روی کودکان تأثيرگذار است تبعيض و خشونت هايی است که از سوی پدر اعمال می شود. در چنين خانواده ای تمامی عواملی که منجر به پرورش فردی خشن و جنايتکار می شود مهیّا ست.

نتيجه گيری
رفتار خشونت آميز بسياری از مردان در کشورهای خاورميانه خصوصا در ايران، از سطوح بالای حکومتی گرفته تا مأموران زندان ها بطور واضح نشانگر آنست که اين مردان در خانواده هائی تربيت يافته اند که مادر از سلامت روان برخوردار نبوده. تبعيض و خشونت و بی عدالتی پدر نسبت به زنش به فرزندان او نيز انتقال يافته. شرح زندگی بسياری از جنايتکاران نشان می دهد که در سنين اوّلیۀ زندگی از امنیّت، حمايت و محبّت مادری بهره کافی نبرده و در معرض تنبيه های شديد بدنی بوسيله پدر قرار گرفته اند. بدون ترديد عوامل ديگری نيز مانند جوّ فرهنگی، برداشت غلط از اصول دينی و سنت های کهنه ای که بيش از هزار سال پيش در جوامع بدوی رايج بوده و خصوصا تأثير پذيری از رهبران قدرت طلب دينی و سياسی در پرورش افراد جنايتکار مؤثرند. ولی آيا اين رهبران نيز خود در گهواره مادران و پدرانی بيمار پرورش نيافته اند؟

بعبارتی ريشۀ عميق خشونت ها و جنايت هائی که از طرف مقامات حکومتی نسبت به شهروندان ايرانی و خصوصا به زندانيان عقيدتی و سياسی، که اکثرا بی گناه اند، اعمال می شود را بايد در واقعیّت تلخ تبعيض و بی عدالتی نسبت به زنان جستجو کرد. تا هنگامی که نيمی از جمعیّت کشور مورد محرومیّت و خشونت ساختاريست و همين نيمه مؤثرترين نقش را در تربيت نسل آينده به عهده دارد نمی توان اميد به ايجاد فرهنگی بری از خشونت، تبعيض و بيعدالتی را در سر پروراند.

چاره يابی
مشکلات و معضلات جامعه را بايد بی پرده مورد بحث و گفتگو قرارداده و عميقا از جنبۀ نظری و عملی به تحقيق و چاره گشائی پرداخت. آنچه جامعه ايران خصوصا مردان در رده های بالای حکومتی بدان نياز دارند نگاه جديدی به انسان است. انسان به عنوان نوع واحد بدون توجّه به جنسیّت و باورهايش دارای کرامت و شرف است. جان و منزلت هر انسانی را بايد حفاظت نموده و شرايط لازم را که در شأن هر انسانيست برای او مهیّا ساخت. هنجارهای اجتماعی و اصول سنتی و دينی را بايد بازخوانی نموده و آنها را با مقياس اعلامیۀ جهانی حقوق بشر سنجيد. جامعه ای که نيمی از افراد خود را از حقوق اوّليه محروم می سازد قابليت پيشرفت نداشته و محکوم به فناست.

تربيت دختران حائز اهمیّت و در خور توجّه خاص است زيرا آنها روزی مادر شوند و تربيت نسل آينده در دست آنان خواهد بود. آموختن سواد و تحصيلات بالا ورود به اجتماع و آگاهی به مسائل اجتماعی و دانستن فوت و فن تربيت فرزند از ضروريات يک مادر داناست. فرهنگ گذشته بهشت را زير پای مادران فرض می کرد بدون آنکه به زندگی روزمرۀ زن توجّه کند. در دنيای کنونی بهشت آنجاست که حق هر انسانی رعايت شود و زن و مرد دوشادوش همديگر در بهبود خانواده و جامعه کوشا باشند

http://news.gooya.com/politics/archives/2015/02/192846.php.

  

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.
  • تگ های مجاز : <a> <em> <strong> <cite> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • خطوط و پاراگرافها به صورت اتوماتیک جدا سازی می شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی

سیستم امنیتی
این سیستم امنیتی برای دفع کامنت های اسپم است.
Image CAPTCHA
حروفی را که در تصویر می بینید را تایپ کنید.