ورود کاربر

جملات تربیتی

هر طفل ممكن است كه سبب نورانيت عالم گردد و يا سبب ظلمانيت آفاق شود لهذا بايد مسئله تربيت را بسيار مهم شمرد.

مقاله - به مناسبت روز جوانان بهایی ایران

.

میگویند امروز - روز جوان است . شانزده دی...

من که هستم ؟ چند روزی است که درگیراین سوال ام . خواستم صحبتی کنم با دوستانم ، با آنان که ندانسته زجر کشیدند ، با آن لشگر عظیم که جهانی در پیشش ب

زانو در آمده . آن یکه سواران سمند حقیقت . آن پر بستگانی که بهاالله پرواز آموختشان و پرو بالشان را گشاد . مخاطب من آنان که سینه چاکِ چاکرانِ آن امر

اعظیم اند .

میدانی یکی از وظایف من به عنوان شخص جوان بهایی چیست ؟ این که تاریخ را خوب بدانم و اما نسل ما ، نسل تاریخ ساز هست و تاریخ چقدر در خودش جوان

دارد . در درون هر کدام از ما یک انیس وجود دارد . یک شوقی افندی . یک علی ابن ابیطالب . یک مادرترزا و البته یک استالین جوان .

فکر می کنم دیگر وقت آن دمیده که هر کدام از ما شخص خودش را انتخاب کند . یک نفر برای یک عمر . می توانیم راه سازندگی و آبادگی و آزادگی را انتخاب کنیم

و چون حلاج در راهش جان بدهیم و می توانیم هیتلر درونمان را شعله ور سازیم و همه اقیلم را بسوزیم. و می توانیم مثل هزاران شخص دیگر بی تفاوت و ساکن

باشیم و در آب خودمان بگندیم تا آنکه در لجن زندگی خفه شویم و بمیریم .


لیاقت جوان بهایی ، همان که نامیِ چون طاهره آفتاب فروزان اش هست و ملا حسینی شمشیر به دست خشم آهنین او ، همان که مسیحی معروف و مشعوف که

تاج پادشاهی عالم به سر دارد رهرو آن است -  این است که خاموش و ساکن نباشد . آن است که در روی نوار خیس تاریخ به لعن از او یاد نکنند . لیاقت ما ، ما

جوانان این است که فرهاد وار تیشه به دست گیریم و خرافات را زائل کنیم  و لیلی صفت گل عشق بکاریم و چون گالیله شیفته علم باشیم 

من که هستم ؟

ما آنیم که باید انسانیت از ما ترشح شود  آن بزرگ مرد آزادی ، شاملو را می گویم ، می گفت : انسان دشواری وظیفه است . ما آنیم که شمع آجین شد و لب به

فریاد نگشود و آن رستم علی هستیم که در واقعه زنجان  چون رزم جامه بر انداختند زینب بود و مردانه صفت بر زن بودنش ایستاد و نعره زد . قدرت مکنونی که در

من و تو هست آسمان را شکاف می دهد و دریا را به زیر میکشد . قدرتی که جهان را آنگونه که خویش می خواهد می سازد. میگویی نه ؟ از چاپلین بپرس که سینما را در جوانی به سخره گرفت . از گراهامبل بپرس  که آن وسیله مستطیل شکل تو را ، که خود را بدون آن ناقص و گم شده می بینی ، ساخت

.

ما همه قطره های گم شده یک بحریم که چون یکی باشیم  سیلی خروشان می شویم که هیچ سد ظلمی نمی تواند جلوی ما را بگیرد . نباید بگذاریم با کمربندی به نام

عدالت تنمان را سیاه و کبود کنند و پیش چشم همگان دوا گلی به ما بدهند . نمی توانی جلوی زدنش را بگیری ، خوب باشد نگیر ! اما مظلوم نمایی هم نکن ! بابت هر

ضربه شلاق ، یک نفر را بیشتر ندا ده و از حقیقت بگو برای هر روز حبس ترانه ای بنواز و با آهنگی بگداز تا خاور و باختر بدانند که برای چه هستی .

حسین برای چه شهید شد ؟ برای آب ؟ یا حقیقت ؟ اگر امروز ما تشنگی مان را نشان بقیه بدهیم جز ضعف و نقاهت چیزی بیشتر نداریم. امروز ما باید شهدای زنده

باشیم . اگر ماهی هستیم ، ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بشویم و اگر کوه هستیم  چه بهتر کوه طور باشیم ! کوه کرمل ... ما اگر قرار است در سمفونی مردگان

عباس معروفی بمیریم کاشکی همان آیدین باشیم . یادت هست پدرش گفت با دو دسته نمی شود بحث کرد با سواد و بی سواد چه خوب که ما با سوادش باشیم . اگر

قرار است در هفت شهر عشق عطار بگردیم بگذار سیمرغ روحت پرواز کند و هدهد را به اطراف و اکناف بفرست که عالمی را بیدار کند . ما انجمن شاعران مرده

نیستم بلکه ققنوسانی از انزوا گریخته بر فراز دریای دانش آشیان کرده و پر و بالی چون بیان و ایقان داریم که می خواهیم از مائده آسمانی ندا به اهل عالم دهیم .

از بیزار مشترک کمانه کن

  این دانشو کنار آتش ترانه کن

 دنیا منتظر ظهور من و توست 

 انسانیتو سوی روان روانه کن .

ما  فارغ از هر سازمان یا دولت یا حز بی هستیم . بگذار خدمت - فلسفه وجودیِ وجود تو بشود  . عبدالبها آن بزرگ مرد ، آن مرکز عهد و میثاق گفت : خدمت به نوع انسان آیین قدیم من.

 ما رهرو خدمت به انسان و خادمان نوع بشریم . اگر می گویی که بهایی ام پس خمیر مایه و لازمه ات پرستش نوع انسان است.

این وسط ، در این میدان ، من که هستم ؟

بگذاریم لبریز از شهوتِ وحدت عالم انسانی شویم . بیا تا با هم آن مدینه فاضله را ، آن سوسیالیسم تخیلی افلاطون را بسازیم و بشود همین عصر ذَهبی خودمان .

من و تو مسئول هستیم . سنگینی این جهان بر دوش من و توست . اگر فقیر است غنی اش کن اگر بیمار است علاجش ده چه که اگر جاهل است عالمش کن و اگر

پیر است تو برنایش باش . این هستی محتاج نفثات تو هست پس نفس ببخش و جان بده و عالم ترابی را رشک باغ بهشت کن غافلان را هشیار کن و محرومان را

مَحرَم حرم یار نما.

میم آریا  

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.
  • تگ های مجاز : <a> <em> <strong> <cite> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • خطوط و پاراگرافها به صورت اتوماتیک جدا سازی می شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی

سیستم امنیتی
این سیستم امنیتی برای دفع کامنت های اسپم است.
Image CAPTCHA
حروفی را که در تصویر می بینید را تایپ کنید.