ورود کاربر
جملات تربیتی
همت را بر تربيت اهل عالم مصروف داريد كه شايد نفاق و اختلاف از ما بين امم محو شود
قصه گویی
قصهگويي
امير رهبر كارشناس ارشد تكنولوژي آموزشي
1- آموزش غير مستقيم
از قديم گفتهاند: «به در بگوييد تا ديوار بشنود». اين ضربالمثل به اموزش غير مستقيم اشاره ميكند كه روش مؤثري براي رساندن پيام، بدون ايجاد مقاومت در ذهن هشيار شنونده است. به همين شكل والدين غالباً بايد با افراد بزرگسال يا با عروسك كودك، نقش بازي كنند و اميدوار باشند كه كودك پيام آنها را دريابد.
در مقاله ماه گذشته، روش استفاده از افسانهها و استعارهها به صورت غيرمستقيم براي آموزش كودكان شرح داده شد. در داستانهاي غير افسانهاي نيز، يك جمله يا گفتار، همان نقش را ميتواند داشته باشد. شما ميتوانيد آنچه را كه ميخواهيد از طريق يكي از شخصيتهاي داستان به كودك خود منتقل كنيد. مثلاً در ميان قصه ميتوانيد بگوييد: «فيل به شير گفت: تو ميتواني غذايت را با ديگر حيوانات تقسيم كني.» در اين مثال، كودك آگاه نيست كه پيام «غذايت را با ديگران تقسيم كن» متوجه او است. توجه هشيار او معطوف به طرح داستان است و مكالمات و گفتهها را قسمتي از داستان مي داند. اما ضمير ناخودآگاه او ميتواند توصيه تقسيم غذا با ديگران را دريافت كند و بفهمد.
2- مكث
ابزار كارآمد ديگر، مكث كردن قبل از گفتن نكات مهم است. مكث در گفتگوهاي روزمره معناي خاصي دارد. اول اينكه موجب جلبتوجه شنونده ميشود. زيرا از خود ميپرسيم چرا گوينده يك لحظه صحبت خود را قطع كرد؟ و به اين ترتيب هر وقفهاي كه در تمركز حواس ما ايجاد شده باشد برطرف ميشود و دوباره توجهمان به سوي گوينده باز ميگردد. دوم اينكه، وقتي بين دو جمله يا كلمه مكث ميكنيم، آنچه دقيقاً بعد از آن مكث، ميگوييم را از بقيه كلام خود جدا كردهايم و به آن معناي خاص بخشيدهايم. براي مثال، جمله «خرگوش كوچولو ميدانست كه ميتواند با بازي با ديگران احساس آرامش كند.»، تأثير متفاوتي نسبت به اين جمله دارد كه «خرگوش كوچولو ميدانست كه ميتواند (مكث) با بازي با ديگران احساس آرامش كند» در جمله دوم مكث، روند يادگيري ناخودآگاه را تسهيل ميكند.
3- نشانهگذاري
ابزار مكمل مكث كردن، نشانهگذاري است كه ابزاري شنيداري براي تقويت لغات كليدي پس از مكث ميباشد. در مثال فوق، مطلب مورد توصيه را ميتوان بعد از مكث با آهنگ و صداي متفاوتي ادا كرد و به اين ترتيب آن را نشانهگذاري و تقويت كرد: «خرگوش كوچولو ميدانست كه ميتواند (مكث) (تغيير آهنگ صدا) با بازي با ديگران احساس آرامش كند.»
4- آوردن نام كودك در ميان قصهها
راه جالب ديگري نيز برا تقويت بيشتر يك مطلب آن است كه در قسمتهايي از داستان كه از اهميت خاصي برخوردار است، نام كودك را بياوريد: «خرگوش كوچولو، مريم جون، ميدانست كه ميتواند با بازي با ديگران احساس آرامش كند.» در اينجا مريم با شخصيت داستان همانند ميشود. زيرا نام او در بخش مهمي از داستان ذكر شده است.
5- موجزگويي
در اين زمينه در قصهگويي درست برخلاف داستاننويسي عمل ميشود: نويسندگان از واژهها و ادبيات، بيشترين استفاده را براي توصيف داستان و چگونگي رويداد آن ميبرند تا تجسم خود را از داستان به خواننده منتقل كنند. اما شما به عنوان يك قصهگو بايد از كودك خود بخواهيد كه ارتباطات بسياري با طرح و شخصيتهاي داستان برقرار كند و او خود آنها را در ذهن خود مجسم كند. بنابراين در قصهگويي بايد جزييات قصه را به كودك و ذهن فعالش واگذار كرد. كودكان توصيفهاي كلي و تصريح نشده را با تصورات خودشان پر ميكنند. اگر عملي را با واژههاي خاص شرح دهيم، آنگاه پيوند داستان با كودك را به خطر انداختهايم. علاوه بر اين، اگر داستان با جزييات بيشتري شرح داده شود، كودك نميتواند مشابهت خود را با داستان پيدا كند. دو جمله زير را در نظر بگيريد:
1- فيلي بچه، بچه فيل كوچولوي قصه ما، سر و صدا راه انداخته بود.
2- فيلي بچه، بچه فيل كوچولوي قصه ما، با تكان دادن شاخههاي درخت بلوط، حسابي سروصدا راه انداخته بود.
در مثال دوم، در مورد چگونگي توليد صدا به وسيله فيلي بچه ترديد كمتري وجود دارد. اما در مثال اول كودك مي تواند چگونگي توليد صدا، ميزان بلندي و حالت آن را تصور كند. آنچه در قصهگويي توصيه ميشود، جملاتي شبيه به جمله اول است تا كودك همه چيز را در ذهن خود بسازد.
- 4344 بازدید
ارسال کردن دیدگاه جدید