ورود کاربر

جملات تربیتی

شما كمانهايي هستيد كه فرزندانتان چون تير از آن رها مي گردند

عشق یا ترس

- مامان چرا خدا اینقدر بی رحمه؟

- زبونتو گاز بگير بچه. كي‌ مي‌گه خدا بي‌رحمه؟

- خودت آن روز گفتي اگر فحش بدی خدا تو جهنم مي‌سوزونتت. زبونتو از گلوت بيرون مي‌كشه.

اينها صحبتهاي مادر و فرزندي است كه مادر فرزندش را، به اصطلاح، تربيت اخلاقي كرده است و بچه را متقاعد كرده كه ديگر زبانش را به حرفهاي زشت آلوده نكند. اصلاح يك مشكل به چه قيمتي؟

ما سعي مي كنيم به فرزندانمان بگوييم خداوند مهربان و رحيم است. شما چطور؟

ما سعي مي كنيم به فرزندانمان بگوييم خداوند همة خوبيها را دوست دارد. شما چطور؟

ما سعي مي كنيم به فرزندانمان بگوييم خداوند عاشق بچه‌هاي خوب و پاك است. شما چطور؟

ما سعي مي كنيم به فرزندانمان بگوييم خداوند از كارهاي خوب ما شاد مي‌شود. شما چطور؟

ما سعي مي كنيم به فرزندانمان بگوييم خداوند قلب ما را براي دوست داشتن آفريده. شما چطور؟

فضیلت صلح و آشتی( قسمت اول)

قسمت اول
نویسنده : فیروزه کیهانی

انسان از آغاز زندگی ، در میان سایر افراد و در ارتباط با آنها قرار دارد . رفتار وی به تدریج  ، رنگ اجتماعی پیدا كرده  ، یادگیری اجتماعی آغاز شده ،  رشد اجتماعی  پدیدار می گردد. تكامل روابط اجتماعی  یكی از نشانه های رشد اجتماعی  است كه مستلزم هماهنگی با گروه اجتماعی و پیروی از هنجارهای جامعه است یعنی  فرد   خود را عضوی از گروه بداند ، روابط متقابل میان اعضا گروه را درك كند و با دیگران هماهنگی و سازگاری و همكاری داشته باشد.
یكی از وظایف هر پدر و مادری این است كه فرزندان خود را به نحوی تربیت كند كه رفتار های مطلوب اجتماعی را آموخته و بتوانند مصداق صفات والای انسانی شوند و با افراد مختلف از هر طبقه ، نژاد ،رنگ ،مشرب و آیینی ارتباط بر قرار كرده ، محبت و همدردی خود را نثار آنان كنند و مظهر مودت و شفقت گردند.
حال این سوال را میتوان از خود پرسید كه چه كنیم تا فرزندان مان توانایی صلح و سازش با افراد و محیطهای مختلف را پیدا كنند ؟

فضیلت صلح و آشتی ( قسمت دوم)


" ... از حق مي طلبم ... نزاع و جدال از جهان برخيزد و محبت جمال ذوالجلال، كل را احاطه كند .... در هر دوري، امر به الفت بود و حكم به محبت، ولي محصور در دايره ياران موافق بود نه با دشمنان مخالف ، اما  الحمدلله كه در اين دور بديع، اوامر الهيه محدود به حدي نه ... بايد با كل، حتي دشمنان به نهايت روح و ريحان محب و مهربان بود .... " ( عبدالبهاء ) .